....

اتفاق جدید زندگیم؟ دو جلسه آلمانی خوندم با معلم🚶‍♀️

‌‌

اخیرا وبلاگ چند نفر رو پیدا کردم که ۳۷-۳۸ ساله هستند و مجردند. یاری هم ندارند. یکی از نزدیکانمم همینطوره. از ترس هاشون و دغدغه‌هاشون برای رویارویی با تنهایی وحشتناکی که قراره تا آخر عمر باهاش دست و پنجه نرم کنند، می نویسند. یکی از دوستان مادرم، ۵۰ سال را رد کرده و تنهاست. فرزندی را هم به خاطر تنهایی اش به سرپرستی نپذیرفت و شب و روزها را همینطور پشت سر هم طی میکند. برای این زنان مجرد که در جهنمی به اسم ایران زندگی میکنند، داشتن یک پارتنر بدون ازدواج هم ممکن نیست. انسان های موفقی هستند که چون آنچه را که جامعه میخواست (ازدواج) را نخواستند، محکوم به تنهایی شدند. مادرم هم همیشه نگران است که به چنین تنهایی دچار شوم. حقیقتن، من خودم هم چنین آینده ای را برای خودم میبینم و پذیرشش به شدت دردناک است. از طرفی، در تصوراتم پذیرش این تنهایی به مراتب گواراتر از یک ازدواج در این جهنم است. ازدواج، آنگونه که من دیده ام، محدودیت ها و مشکلاتی را با خود به همراه دارد که روانِ رنجور من، آن را تاب نخواهد آورد. شاید دقیق نتوانم خودم را بشناسم. ولی به حدی میشناسم که بدانم، زندان ازدواج مرا از پا در می آورد. پس، خودم را برای پذیرش این تنهایی آماده میکنم. دوست دارم بیشتر درباره آدم های تنها بدانم.

 

‌‌

یکی لطف کنه بره به پسرای اطراف من بگه لطف کنن همه با هم سر و کله‌شون پیدا نشه. یه ذره احساس کردم دارم با یکی مچ میشم و خوشم میاد! و شما فکر کن هرکسی که قبلا بهم پیشنهاد داده بود، داره دوباره پیشنهاد میده و میگه بیا یه فرصت دوباره به هم بدیم! و هرکی از راه میرسه هم یه سیگنالی چیزی میده. خب زهرمار! تا الان کدوم گوری بودید؟ الان باید یادتون بیفته یه همچین آدمی هست؟ الان باید زنگ بزنید و وسوسه‌م کنید؟ 

اینو لطف کنید رونوشت بزنید به همه پسرای اطرافم😑

‌‌

پنجشنبه امتحان رادیولوژی دارم که عملا هیچ چی بلد نیستم:)

 

کاش میشد بدون عنوان مطلب پست کرد

حالا باز خدا رو شکر کنکوری نیستم که مورد بازخواست والدینم قرار بگیرم برای درس خوندن یا نخوندن. با مامان یکی از دانش آموزام حرف میزدم. دانش آموزم به شدت سردرگمه، و تو این مسیر درست شدن تایم مطالعه و خوابش، مامان و خواهرش سرزنشش میکنند و هر چی می بافیم، رشته می کنند. مامانش با من هم خیلی طلبکارانه حرف میزد و میگفت چرا خواب این درست نمیشه؟ چرا صبح دیر بیدار میشه؟ و حقیقتش بازم خدا رو شکر که به سنی رسیدم که بار مشکلاتمو خودم به دوشم بکشم و از طرف والدینم حداقل سرزنش نمیشم به اون مقدار.

به اندازه کافی واقعا در عذاب هستیم ما بچه ها. کاش پدر و مادر بکشن بیرون و بذارن یه خاکی تو سرمون بریزیم. سه سال طول کشید تا من اینو به پدر و مادرم بفهمونم. هنوزم نمیتونن نگرانیشون رو مدیریت کنند خیلی وقتا و تو کارام دخالت میکنند و it really sucks 

آخه چه عنوانی؟

کاش میتوانستم حسی را که دارم توصیف کنم. ترکیبی از نگرانی، نارضایتی و ناراحتی به خاطر این عدم نارضایتی. "چه کم داری؟" سوالی که مدام از خودم می پرسم. در حال حاضر چیزی کم ندارم از لحاظ مادی. سرپناهی که در آن زندگی کنم، خوراکی که بخورم، دانشگاهی که بتوانم در آن به تحصیل بپردازم، سلامتی نسبی خودم و خانواده ام و فکر میکنم برای یک زندگی خوب، کافی باشد. اما برای آینده ای مبهم و رو به سقوط، نگرانم. تا آخر که همه چیز در این ثبات آرامش بخش نمی ماند. با حرف هایی مثل تلاش خواهیم کرد، همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت، نگران نباش و به من اعتماد کن، آرام نمی شوم. دلم آشوب است. زندگی با تصوراتم فرق دارد. در دنیای مطلوب ذهنی ام زندگی میکنم و یکهو که به خودم می آیم و میبینم در مکان و زمانی متفاوت هستم، ناامید می شوم. دوستم به من گفت لوس هستی و مشکل بزرگی نچشیده ای تا بدانی غم و ناامیدی یعنی چه! شاید راست میگفت و این نارضایتی هایم احمقانه اند. برای خودم متاسف میشوم که نمیتوانم از هر چه که هست لذت ببرم و به آنچه که نیست بیشتر فکر میکنم. از خودم ناراحتم که حرف خوب و مثبتی ندارم که با اطرافیانم بزنم. ترجیحا سکوت میکنم و این سکوت باعث فاصله گرفتن بیشتر از اطرافیانم می شود. به همه آن هایی که آدم های نزدیکی در زندگی خود دارند و روز به روز به آن ها نزدیک تر می شوند و راضی اند از زندگیشان، غبطه میخورم. مغزم خسته است. دلم باز نمی شود. و از شما، خوانندگان این وبلاگ هم دلم میخواهد عذر بخواهم که نتوانستم انرژی مثبتی داشته باشم و سرشار از افکار منفی ام. حس میکنم همه از من متنفر هستند و باری اضافه روی دوش های این دنیا و آدم هایش هستم. و حتی میترسم از این نوشته ها به "جلب توجه" و "چسناله" یاد شود. 

بازم امتحان:(

فردا امتحان پایان بخش قلب دارم. 

استرس دارم:(

:///

کراشم به استوریم ریپلای زد و من هیجان زده نشدم:)))

دو ساعت بعد یه جواب کوتاه دادم که مثلا ایگنورش کنم. الان مثل خری که تو گل مونده باشه پشیمونم.

 

تبعیض جنسیتی

برای ekg فیلم های دکتر م ج ر ی (اینجوری نوشتم که کسی سرچ کرد، بهش نرسه:/)رو دارم میبینم. خیلی دقت کردم، وقتی یه پسر ازش سوال می پرسه، تو چشای پسره نگاه نمیکنه و خیلی عادی برخورد میکنه:) و شاید سوالشم واضح جواب نده. ولی یه دختر ازش سوال می پرسه، چشماشو گشاد میکنه و برق چشماش رو میشه دید اصلا:)))) . منم اول دقت نکرده بودما، یکی از بچه ها گفت، منم دقت کردم. 

ما هم یه استاد خانومی داشتیم که پسرا حرف میزدن، همین مونده بود که بیاد بغلشون کنه. ولی دخترا رو ترور شخصیتی میکرد:)))

اصلا لعنت به تبعیض جنسیتی😬

پ.ن: هیچ علاقه ای به تموم شدن بخش قلب ندارم. به شدت بخش زیباییه. اتندمونم خیلیی دوست دارم. یه خانوم جوون با حوصله ایه که عقده ای نیست اصلا. کاش میشد بغلش کرد^__^

ریزو، بیوتی بلاگری میکند

بچه ها، تو این دوران قرنطینه یکم نشستم آرایش کردم برا خودم و چند تا هم لوازم آرایش خریدم. بیاین تجربه هامو باهاتون به اشتراک بذارم:

۱. ریمل: من اولین ریملی که خریدم، ریمل درب مسی بورژوا بود. فکر کنم بهمن ماه خریدم. بسیااار راضی ام ازش. مژه ها رو نه زیاد بلند میکنه و نه حجم الکی میده. بلکه فقط یکم مژه های خودت رو پررنگ تر میکنه و اندکی هم بلند. عاشقشم^__^ از همه مهم تر اینکه زیر چشم نمیریزه و سیاه نمیکنه زیر چشم رو. چند وفت پیش ریمل مشکی اسنس هم خریدم که بیشتر بلند میکنه و یکمم حجم میده. اما اصلا ماندگاری نداره. نهایت تا سه ساعت بمونه و بعدشم زیر چشم رو سیاه میکنه. پولمو ریختم سطل آشغال انگار! 

۲. کانسیلر: دو سه هفته پیش، کانسیلر anti age میبلین گرفتم. ۱۵۰ تومن. به نظرم اصلا ۱۵۰ تومن نمی ارزه. و اینکه، هنوز کانسیلر تو آرایش من جاش رو پیدا نکرده! نمیدونم به چه درد میخوره اصلا. اگه تجربه ای دارید بگید لطفا.

۳. BB کرم: تنها بی بی کرمی که داشتم، از dream satin های میبلین بود. خیلییی خوب بود. انگار که هیچ چی رو صورتت نیست. من کلا کرم پودر و پنکک ندارم. این bb کرم هم مثل کرم پودر صورت رو صاف و یکدست نمیکرد. ولی تا حدی یکدستش میکرد و از طرفی spf 30 هم داشت. رنگ پوست من گندمی یکم روشنه. رنگش هم شماره ۳ (light medium) بود و تقریبا همرنگ پوستمه (یه ذره تیره تر از پوستم) که اونم اوکی بود. متاسفانه تاریخ انقضاش تموم شده ولی هنوز توش کرم هست.

۴. CC کرم: بعد از اون bb کرمم، خواستم یه cc بگیرم که میخواستم فارماسی بخرم. ولی نبود! خیلی هم گرون شده. ۱۸۰ ایناس که واقعا نمی ارزه ۱۸۰ بدی بهش. برای همین یه cc کرم سی گل گرفتم، ۵۰ تومن! رنگش اوکیه، بد نیست. سنگین نیست، ولی سبکم نیست. 

۵. خط چشم: من کلا خط چشم نمیزنم. خط چشم ماژیکی مای رو گرفته بودم که گمش کردم:) اون موقع من ۱۸ تومن خریده بودمش ولی الان نزدیک ۳۰ تومنه. چند بار برای تمرین خط چشم ازش استفاده کردم. اصلا ماندگاری نداره. بعد از دو سه ساعت پودر میشه و رو پلکات میریزه. تو دیجی کالا خیلی ازش تعریف کرده بودند، ولی صرفا برای یکی دو ساعت خوبه. دنبال خط چشم خوب هم میگردم، اگر تجربه ای دارید شما هم بگید.

۶. Loose powder : جدیدترین کشف آرایشی من:)))))). من پوست چربی دارم و همیشه بعد از زدن ضدآفتاب یا کرم، قسمت های روشنی که حاوی چربیه روی پوستم برق میندازه و خیلی رو مخه. از طرفی باعث جوش زدن هم میشن این چربی ها. یه هفته است که loose powder فلورمار گرفتم و باید بگم گمشده‌م رو پیدا کردم^___^ پوستم رو خشک میکنه، رنگ خاصی نداره و میتونی روی کرمی که میزنی بزنیش، از جوش زدنم جلوگیری میکنه، کرم رو تثبیت و یکدست میکنه و گویا حالت فیکساتوری هم داره که من هنوز امتحانش نکردم. اگه پوست چربی دارید و از مشکل برق افتادن روی پوست رنج میکشید، این محصول رو به شما پیشنهاد میکنم. ۱۰۰ گرفتمش.

۵. رژ لب: رژ لب مات، فقط avon:)) متاسفانه پیدا نمیشه. من یه رنگ تمشکیش رو دارم و عاشقشم. ولی بیاید یه رژ لب مات دیگه بهتون معرفی کنم که شاید نشناسید. رژ لب های مارال هم حالت مات دارند، لب رو خشک نمی کنند و در کل اوکی اند. من یه رنگ nude ش رو دارم. درسته مثل nude های برندهای معروف نیست، ولی خوبه. یه زمانی که رژ لب میبلین ۴۰ تومن بود هم یه رنگ زرشکی کلاسیکش رو گرفته بودم که خیلی دوسش داشتم. متاسفانه تاریخ انقضاش تموم شده و الانم خیلی گرون شده:( . از اینلی هم یه رژ آلبالویی دارم که مات نیست، ولی بد هم نیست. و از سری کالرباکس اوریفیلیم هم رنگ کاراملیش رو دارم که دارای برق لب هم هست. لب رو خشک نمیکنه، ولی من موقع سفارش دادن فکر میکردم قراره یه رژ مات داشته باشم، که اصلا مات نبود. ولی خب، شبیه عکسش هست.

قبلا آرایشم فقط یه رژ لب و ضد آفتاب بود. که اون رژ لب رو هم خیلی کم پیش می اومد بزنم. ولی الان ریمل، بی بی یا سی سی کرم + رژ لب روتین آرایش منو تشکیل میدن (بعضی وقتام ممکنه آرایش نکنم کلا:)))) )

این تمام چیزهایی هستش که دارم. یه بارم راجع به پاک کردن آرایش و مراقبت های پوستی که به صورت روتین باید انجام بشه، ولی من سالی یه بار انجام میدم، پست میذارم:)))

و اگر شما هم تجربه ای دارید، کامنت کنید.

ریزوریوس هستم:)

ریزوریوس به لاتین یعنی خندان ... اسم عضله ای در صورت هست که باعث خندیدن میشه؛عضله خندانی ... ریزوریوستون همیشه منقبض❤

اینجا سعی میکنم زندگی روزمره‌م رو ثبت کنم:)