هر روز اتفاقات جدیدی برای خانواده رخ می دهد. اتفاقاتی که سلسله‌وار روی دور بَد افتاده‌اند. ولی میگذرانیم و میان همه ناملایمات، سعی میکنیم کمی هم بخندیم.

فردا ۲۳ سالم تمام می شود. یعنی شمع ۲۳ را فوت میکنم. حسم فقط ترس است. ترس از بالا رفتن سن و نداشتن هیچ برنامه‌ای برای آینده. ۲۳ سالم می شود و هیچ ایده ای درباره آینده ندارم. حتی تصویر مبهمی هم ندارم و روز به روز سردرگم تر می‌شوم. 

این روز بهانه‌ای شد و دختر همسایه‌مان من را بیرون برد با خودش و کمی هم عکس گرفتیم که در اینستاگرام share خواهم کرد. کمی دلم باز شد. تنها فایده روز تولد همین است. بقیه به تو توجه می کنند و سعی میکنند شادت کنند. 

پ.ن: امروز حدود ۱۰۰ نفر از فالوور هایم را در اینستاگرام آنفالو کردم. کاش میتوانستم فامیل ها را هم آنفالو کنم