در راستای move on کردن، دیشب با یکی از دوستام حرف زدم و تا میتونستم گریه کردم. اونم هی جُک میگفت منو بخندونه:))) 

بیمارستان نرفتم و به اینترنمون پیام دادم ساپورتم کنه. اتندمون ۱۲ میاد. فعلا نیومده و امیدوارم به خیر بگذره. ساعت ۱۱ هم کلاس لام داشتیم و اونم نرفتم. 

صبح به جای صبحانه، بستنی خوردم فقط:/ بلکه یکم سروتونین تو مغزم ترشح شه.

صبح پیام داده بود که الکلمو که تو ماشینش جا گذاشتم، کی بیاره برام. گفتم فرق نداره و هروقت راهش این‌ورا افتاد. ویندوز لپ تاپمم قرار بود عوض کنه که اونو دیگه نمی خوام بهش بگم. میبرم بیرون عوضش میکنن.