سلام، شب دختر همسایه اومد و سه چهار ساعت معاینات رو روش انجام دادم. خیلی به آرامشم کمک کرد و با این فکر رفتم سر جلسه که بلدم. یعنی تو ذهنم دلیل داشتم برای بلد بودن و این باعث میشد با اعتماد به نفس معاینات رو روی مولاژ و بیمارنما انجام بدم. فلذا پاس شدم‌. 

یه چند دقیقه ای خوشحال بودم، بعد دوباره یادم افتاد کراشم بهم سیگنال نمیده و رفتم تو فاز افسردگی:)))) ، خوشبختانه دخترخاله‌م نجاتم داد. زنگ زد گفت بیا خونه ما و منم با کله رفتم. بودن با بقیه باعث میشه مغزت کمتر تولید فکر کنه و این خوبه.

خلاصه که خواستم بگم نگران نباشید. پاس شدم اینم:)))