چند روزی هست که فهمیدم مشکل اصلی من، اضطرابیه که دارم. اضطرابی که مزمن شده و من رو روز به روز منزوی تر میکنه. فهمیدن این نکته خودش یک قدم بزرگ بود. از خیلی چیز ها دست کشیدم و تمرکزم رو روی غلبه بر این استرس گذاشتم. سعی میکنم به هیچ چیز دیگه ای فکر نکنم. هر کاری میکنم در راستای مواجهه با استرس و مقابله با ترس هاییه که دارم. جلسه اول تراپی رو هم با این موضوع شروع کردم. و تو اولین جلسه، موقعیت های اضطراب زا و علائمی که بدنم تجربه میکنه و رفتارهایی که در مواجهه باهاش دارم رو نوشتم. جلسه بعد بیشتر درباره این موقعیت ها صحبت میکنیم احتمالا.

این روزا بیشتر پادکست گوش میدم و احساس آرامش بیشتری میکنم. پادکست های the anxiety guy و مستی و راستی کینگ رام، رفیق این روزهای من هستند. The anxiety guy تجربه ش از درمان general anxiety disorder رو میگه. علائمی که تجربه میکرده، خیلی شبیه علائمیه که من دارم. و خیلی باهاش همزاد پنداری میکنم. و درباره مستی و راستی! لخت بودن و بدون سانسور بودن حرف ها و تجربه ها، چیزیه که من عاشقشم. حرف های لخت کینگ رام رو میشنوم و لذت میبرم.