درمان کولیک شیرخواری

یکی از چیزای باحال که تو اطفال از نرس ها یاد گرفتم، نحوه بغل کردن بچه با کولیک شیرخواری هستش. به مثابه معجزه میمونه! بچه ای که تا چند لحظه پیش از درد همه جا رو روی سرش گذاشته بود، آروم میشه و جیکشم در نمیاد! بچه رو تو پوزیشن مذکور، حرکت میدن (یا آروم تو همون موقعیت، یا هم بچه تو بغل،خودشون راه میرن)

(یه همچین پوریشنی)

مورد داشتیم بچه رو از یه شهر دور آوردن اینجا که چند روزه گریه می‌کنه و آروم نمیشه. پرستار بچه رو بغل کرده و بچه انگار که در آغوش مادر باشه، آروم گرفته.

 

 

کانال ساعت مطالعه و گزارش کار

سلام بچه ها خوب هستید؟

من قصد دارم یه کانال بزنم و توش ساعت مطالعه و گزارش کار کنکوری ها یا هرکسی که درس می خونه رو بذارم، تا انگیزه ای بشه برای هر کس که تو مسیر درس خوندنش تنهاست و نیاز داره به یه محیط که توش ساعت مطالعه و درس خوندن بقیه رو ببینه و برای خودش رو هم به اشتراک بذاره.

من خودم قبلا تو یه برنامه به اسم فلیپ، تو یه گروه مطالعه بودم که ساعت مطالعه ها رو میذاشت. برای من خیلی تجربه خوبی بود و باعث می‌شد انگیزه بگیرم. اپ خوبی بود ولی برای آیفون نبود فکر کنم. یه چنین گروهی تو flip هم میتونیم بزنیم اگه دوست داشتید (اونم معایب و مزایایی داره که میگم) 

هرکسی دوست داشت، آیدی تلگرامش رو بهم بده یا به این آیدی تلگرام پیام بده: Fgh98989@ 

توضیحات بیشتر رو بهتون میدم.

....

دوستان! این مادر بین المللی ها آیا دوباره نت رو ملی کردن؟ دیگه 4G هم نمیره برا من. هیچ وی پی انی هم وصل نمیشه!

آخه بیشعوووور، کلی رفرنس تو تلگرام دارم! از فیلم های یوتیوب برای آموزشم استفاده می کنم. اصلا اینا رو بیخیال، می‌خوام از نت برا فیلم س**ر استفاده کنم؛ تو رو سنه نه؟ لعنت بهتون و لعنت به همه ی مزدوراتون‌. 

کلاهمم ببفته اونجا، نمیرم بردارم

بالاخره این زنا کده قلب تموم شد. امتحانش رو دادم و کارای بخش رو انجام دادم و ۲۴ ساعت تموم خوابیدم بعدش. حتی نمیخوام دیگه ازش صحبت کنم که تو این چند روز آخر چی بهم گذشت ...

کشیک های سخت قلب و جنگ روانش

فقط این رو میتونم بگم که جزو سخت ترین کشیک هام بود. هم روانی و هم جسمی. تم امشب MI بود. یکی از جراح های مغز شهر هم arrest کرده بود و برخلاف همیشه نرس ها خودشون برای احیا اومدن‌. شوک دادیم، چست کامپرشن انجام شد و برگشت. سریع بردنش کت لب. 

نرس های اورژانس بیمارستان اینجا حتی تو احیا هم مشارکت نمیکنند و میگن کار اینترنه. یه مریض تو cpr بود و مونیتورینگ هم بالا سرش. اتند گفت برو به نرسش بگو فشارش رو بگیره. نرس با عقده و تحکم خاصی گفت اینجا ما فشار نمیگیریم، کار اینترنه. به اتند درمانیمون منتقل کردم و دستش درد نکنه نرس رو شست.

با پرستار تریاژ هم دعوام شد که اونم بهم گفت اینجا جز یه دانشجو هیچ چی نیستی. با رزیدنت و اینترنا صورتجلسه کردیم تا گزارشش کنم. گزارشش خواهم کرد. فعلا معاون آموزشی امروز کت لب بود و نتونستم بهش بگم. امیدی ندارم به حل شدن قضیه ولی دوست دارم اعصابش خورد شه فقط. 

از خستگی دارم میمیرم

آنچه گذشت ...

بیماری سختی رو گذروندم. آرتریت داده این ویروسی که نمیدونم کروناس یا آنفولانزا. اگه مسکن نخورم، از شدت درد زانوهام تو دسشویی نمیتونم بشینم. مچ پاهام به شدت درد میکنه و نشستن و برخاستن رو زمین (اگه مسکن نخورم) خیلی سخت میشه. جواب آزمایشام رو وقت نکردم به دکترم نشون بدم. الان بخش قلب هستم. کشیکاش سنگینه. اورژانس ۱۲ ساعته بود کشیکش، این ۲۴ ساعته‌س + ۶ ساعت پست کشیک. خیلی سخته کشیکاش. مدام مریض میاد. تو اورژانس هم ۴ تا کشیکم رو فروختم و یه کشیکم بچه ها ساپورت کردند. استعلاجی داشتم و نمیتونستم کشیک وایستم. به بچه ها هم فشار وارد میشد و گفتن بفروش دیگه همون یه روزم به زور ساپورت کردیم.

در کل خیلی بد بود. الان نسبتا بهترم. تو این اوضاع یه دندونمم شکست. گفتن نمیشه نگه داشت و باید بکشی ایمپلنت کنی. فعلا ریشه‌ش مونده تا پول دستمون بیاد ایمپلنت کنیم. دو تا دندون واجبم رو پر کردم شد ۳ میلیون و ۴۰۰ (متخصص بود دکتره و گرون شد). از بس عمومی ها دندونم رو به فنا دادند، دیگه نمیتونم به دندون پزشک عمومی دندون بدم. البته دندون پزشک عمومی خوبم هستا، من پیدا نمیکنم. دو تا از دندونامم موند ماه بعد پر کنه دکتر. ایمپلنت هم یه ۴-۵ ماه بعد فکر کنم بتونیم. 

یک کات از اینترن سرپایی اورژانس؛ که وقت دارد بنویسد.

اینترن اتاق معاینه سرپایی اورژانسم. مریض کم بود، نشستم فیلم "شب های روشن" فرزاد موتمن را دیدم. گلودردی که مانع قورت دادن بی دردسر آب دهانم میشد، امانم را بریده بود. ساعت رو به جلو نمیرفت. دوستم که اینترن یکی از حاد ها بود، با اینترن دیگر آف بندی کرده بودند. آمد و گفت بیا برویم یکی دو ساعت بخوابیم. به پاویون رفت و من از ترس منتقل کردن این ویروس منحوس به نمازخانه رفتم تا احتمال انتقالش کمتر شود. گلودرد اجازه خواب نمیداد. نگاهم به کیسه حاوی داروهایم خورد. یک دیکلوفناک خوردم. به شدت دردناک بود. یک شربت اکسپکتورانت هم بعد از چند دقیقه خوردم تا بتوانم بخوابم. ۱۵ دقیقه ای گذشت و همچنان از درد خوابم نمیبرد. یاد کلمات مقاله ای مرتبط با این موضوع که در آپتودیت خوانده بودم افتادم:

"آبنبات های مکیدنی، میتوانند برای مدتی درد فارنژیت حاد را بهبود بخشیده و به هیدراته ماندن مریض کمک کنند"

به آبنبات اوکالیپتوس با طعم پرتقالم نگریستم. تازه مواد موجود در این آبنبات ها را خوانده بودم. دیدم که حاوی منتول است؛ همان معروف ترینشان. اطلاعات مبتنی بر شواهدی که تازه خوانده بودم، بهم امید داد که شاید اثر کند. در دهانم انداختم و شروع به مکیدن کردم. نمیدانم به خاطر اثر پلاسبو و تلقین بود یا چه. ولی راحت تر شدم. قبلا هم از این آبنبات ها استفاده کرده بودم. اثرات خوب ولی موقتی داشتند. ولی اینبار با اطمینان بیشتری خوردم.

این احساس بی حسی گلو، تا نیم ساعتی که آبنبات را یواش یواش میمکیدم، باعث شد بتوانم چشم هایم را ببندم. معادل دو ساعت خواب بود. داشت خوابم میبرد که از تریاژ زنگ زدند که ۲ تا مریض دارم. به هر سختی بود خودم را قانع کردم که از این احساس راحتی که به سختی به من دست داده بود، دل بکنم و به سمت اتاق معاینه بروم. با خودم میگفتم شغلت همین است و باید عادت کنی. از شما چه پنهان، در دلم هم به مریضی که ۴:۳۰ دقیقه صبح از خواب بیدارم کرده بود، ناسزا میگفتم. اکثرا این مریض های سرپایی صبح ساعت ۸ هم بیایند، طوری نمی‌شود. نمیشد امشب تایم خواب را برای من میگذاشتند؟

در همین فکرها بودم که به اتاق رسیدم. اکثر مریض ها رنال کولیک هستند یا کولیک صفراوی یا هم کرونا. دو مورد اول، اکثرا برای سونوگرافی می آیند. چون در بیمارستان ما عده ای رزیدنت کشیک هستند که ۲۴ ساعته سونوگرافی میکنند. اولی را دیدم. گفت خیلی معطلم مانده. جواب دادم که من معمولا در شیفت هایم برای خواب نمیروم. (در طول عمر ۲۳ روزه اینترنی منظورم بود) چون خودم هم کرونا گرفته ام، رفتم کمی بخوابم. گفتند آن شاءالله زود خوب میشوی. تشکر کردم. دست خط درخواست دکتری که برای سونو گرافی نوشته بود را نمی توانستم بخوانم. یکی کلیه و مجاری ادراری بود و دیگری رول آوت (= رد کردن) چیزی! شبیه آپاندیسیت هم بود، شبیه آدنکس هم بود. نمیدانم چرا آدنکس را قبول کردم و سونو رحم و ضمائم نوشتم! شاید چون دفعه قبل که سونوگرافی رول آوت آپاندیسیت نوشته بودم و کیست هموراژیک تخمدان درآمده بود، این ذهنیت را در من به وجود آورده بود که برای این خانم هم سونو رحم و ضمائم بنویسم. بالاخره دو ماه است درد دارد دیگر.

نفر دوم، دختر ۲۵ ساله دندانپزشکی بود که با پدرش آمده بود. اولین سوالش این بود که جایی خوانده است که uti (عفونت ادراری) در خانم هایی که سکس دارند اتفاق می افتد. اطمینان دادم که ربطی ندارد! خیالش کمی راحت شد. گفت که خواهرش هم پزشکی میخوانده و الان در آمریکا متخصص داخلی است. در دلم گفتم دست راستش روی سر ما. پدرش گفت که جوانی اش را برای usmle گذاشت. جواب دادم که ارزشش را داشته. احتمال uti و یا سنگی که گیر کرده و علائم ایجاد کرده را داشت. کمی برایش توضیح دادم و اینکه اگر هر کدام از این احتمالات باشد، با توجه به هرکدام چه آپشن های درمانی خواهد داشت. و البته که نظر اورولوژیستی که باید فردا ببیند، مهم تر از همه چیز است.

پ.ن: نوشتن این متن ۲۵ دقیقه طول کشید. مجددا گلودرد امانم را بریده. ولی باید منتظر بمانم تا این دو مریض بیایند و مرخص شان کنم بروند. دستور دارویی "آماده" رنال کولیک که برای اینترن ها گذاشته اند، مرا فرا میخواند که بتوانم حین ترخیص بنویسم:" بیمار با حال عمومی خوب، توضیح علائم هشدار و ارجاع به اورولوژیست از نظر سرویس اورژانس قابل ترخیص است."

* آپدیت یک ساعت بعد: یکی از مریض ها (اولی) آمد. سونو چیزی نشان نداد. در معاینه اش تندرنس نداشت. از درد گاهگاهی معده هم شاکی بود. با نسخه دارویی مرخص شد.

ولی مریض دوم نیامده؛ نسخه اش را نوشته ام. و منتظرم تا بیاید ترخیص شود:( دلم میخواهد بروم از سونوگرافی پیدایشان کنم، همانجا ترخیصشان را بنویسم و بروم بخوابم:( 

و گلودردی که امان نمیدهد ...

خشمی که تمام وجودم رو گرفته ... متنفرم از همه‌شون

اگه این چیزایی که اینا میگن راست باشه، هیچ کدوم از این دردهایی که کشیدم رو حلال هیچ کدومشون نمیکنم. دوستانی که رفتن کر*بلا و این کرونای جدید رو آوردند رو میگم. با توجه به اینکه من و خانواده‌م رعایت میکنیم و دو تا ماسک هم میزدم تو بیمارستان، ولی گرفتم. با وجود درد شدید هر روز یه کورتون و nsaid میزنم میام شیفت. از همه‌شون متنفرم. از همه کسایی که باعث و بانی این مریضی لعنتی و دوامش شدند. اون حال خوب معنوی یا شایدم مسافرت رایگان شما، داره پدر خیلی ها رو درمیاره. الهی به زمین گرم بخورید. 

تا وطن، وطن شود ...

میخواستم بگم گل بگیرند در مملکتی که فلان چیز توش اتفاق میفته ... که یادم اومد، یه عده دیگه که ر*دن به این مملکت، باید گل گرفته بشن.

و در نهایت، سارینای عزیز ... دختر زیبا ... تو تا ابد زنده خواهی ماند ... 

Mother f**ing

اینترنت رو باز کن د*وث ...

ریزوریوس هستم:)

ریزوریوس به لاتین یعنی خندان ... اسم عضله ای در صورت هست که باعث خندیدن میشه؛عضله خندانی ... ریزوریوستون همیشه منقبض❤

اینجا سعی میکنم زندگی روزمره‌م رو ثبت کنم:)