۳ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

قشنگ ترین چالش Wednesday

چند روزیه که آنفولانزا گرفتم و حالم خوب نیست. از رزیدنت اجازه گرفته بودم راند رو نرم، چون واقعا نمیتونستم. ۵ دقیقه ای بود که تو پاویون دراز کشیده بودم که از بخش خون لعنتی زنگ زدن. گفتند اتند دنبال اینترنش میگرده. رزیدنت ها رفته بودن برای رای گیری چیف رزیدنتی و من و اتند بودیم. بد عنق نشسته بودم داشتم مشاوره هام رو می‌نوشتم که یه دختر بچه گوگولی که به خاطر شیمی درمانی موهاش ریخته بود، اومد کنار اتند و گفت :« آقای دکتر دفعه بعد که میام برای شیمی درمانی، برات یه کادوی بزرگ میارم» . اخم های من و اتند باز شد و لبخند زدیم. تشکر کرد ازش. تو همین حوالی، نرس اومد. فیلم رقص چالش Wednesday  این دختر حدود ده ساله رو تو بیمارستان گرفته بود. انصافا عاااالی می‌رقصید. اتند پیر بد عنق با دیدن این، بهم گفت بیا بریم تشویقش کنیم. رفتیم و دست زدیم براش.

پ.ن: از بی مهری دوستانم یکم دلخورم. هر حرف من عین تیریه که میره تو قلبشون. در حالی که به من همه چی می گن و من چیزی نمیگم ... و واقعا به نظرم دیگه ارزش نداره بحث کنم باهاشون.

پ.ن ۲ : یار پادگانه. خیلی نمیتونه حرف بزنه. و من ناراحتم و دلتنگ و دلخور!

تیمار یار

وقتی به من گفت تب و لرز کرده است، به مانند مادری که نگران جان فرزند خود میشود، نگرانش شدم. مچاله شدن قلبم را، نه از غم! بلکه از نگرانی، حس کردم. میدانم یک تب و لرز ساده است. ولی فکر اینکه در رنج است، به شدت مرا آزار می دهد. دلم تحمل ذره ای غمش را ندارد. نمیدانم این بیمارگونه است یا عادی است. با خوشحالی اش خوشحالم و با ناراحتی اش، ناراحت. اگر خاری در پایش فرو رود، دردش را در بدنم حس میکنم. اگر دلش قرص باشد، دل من هم قرص می شود. حس عجیبی است. انقدر به کسی نزدیک بودن و عاشقش بودن، هم ترسناک است و هم شیرین. نکند روزی برسد که حرمت همه این لحظات شیرین شکسته شود؟ نکند روزی پاره تنت، دیگر پاره تنت نباشد و تبدیل به یک غریبه شود؟ این فکر ها دلم را به درد می آورد.

میدانید از همه عجیب تر چیست؟ آدمی که هنوز دو سال نشده که می‌شناسی اش، چگونه این چنین جا در قلبت باز کرده که ادامه زندگی ات را بدون او نمی‌توانی تصور کنی؟

درمان کولیک شیرخواری

یکی از چیزای باحال که تو اطفال از نرس ها یاد گرفتم، نحوه بغل کردن بچه با کولیک شیرخواری هستش. به مثابه معجزه میمونه! بچه ای که تا چند لحظه پیش از درد همه جا رو روی سرش گذاشته بود، آروم میشه و جیکشم در نمیاد! بچه رو تو پوزیشن مذکور، حرکت میدن (یا آروم تو همون موقعیت، یا هم بچه تو بغل،خودشون راه میرن)

(یه همچین پوریشنی)

مورد داشتیم بچه رو از یه شهر دور آوردن اینجا که چند روزه گریه می‌کنه و آروم نمیشه. پرستار بچه رو بغل کرده و بچه انگار که در آغوش مادر باشه، آروم گرفته.

 

 

ریزوریوس هستم:)

ریزوریوس به لاتین یعنی خندان ... اسم عضله ای در صورت هست که باعث خندیدن میشه؛عضله خندانی ... ریزوریوستون همیشه منقبض❤

اینجا سعی میکنم زندگی روزمره‌م رو ثبت کنم:)