اینترن اتاق معاینه سرپایی اورژانسم. مریض کم بود، نشستم فیلم "شب های روشن" فرزاد موتمن را دیدم. گلودردی که مانع قورت دادن بی دردسر آب دهانم میشد، امانم را بریده بود. ساعت رو به جلو نمیرفت. دوستم که اینترن یکی از حاد ها بود، با اینترن دیگر آف بندی کرده بودند. آمد و گفت بیا برویم یکی دو ساعت بخوابیم. به پاویون رفت و من از ترس منتقل کردن این ویروس منحوس به نمازخانه رفتم تا احتمال انتقالش کمتر شود. گلودرد اجازه خواب نمیداد. نگاهم به کیسه حاوی داروهایم خورد. یک دیکلوفناک خوردم. به شدت دردناک بود. یک شربت اکسپکتورانت هم بعد از چند دقیقه خوردم تا بتوانم بخوابم. ۱۵ دقیقه ای گذشت و همچنان از درد خوابم نمیبرد. یاد کلمات مقاله ای مرتبط با این موضوع که در آپتودیت خوانده بودم افتادم:

"آبنبات های مکیدنی، میتوانند برای مدتی درد فارنژیت حاد را بهبود بخشیده و به هیدراته ماندن مریض کمک کنند"

به آبنبات اوکالیپتوس با طعم پرتقالم نگریستم. تازه مواد موجود در این آبنبات ها را خوانده بودم. دیدم که حاوی منتول است؛ همان معروف ترینشان. اطلاعات مبتنی بر شواهدی که تازه خوانده بودم، بهم امید داد که شاید اثر کند. در دهانم انداختم و شروع به مکیدن کردم. نمیدانم به خاطر اثر پلاسبو و تلقین بود یا چه. ولی راحت تر شدم. قبلا هم از این آبنبات ها استفاده کرده بودم. اثرات خوب ولی موقتی داشتند. ولی اینبار با اطمینان بیشتری خوردم.

این احساس بی حسی گلو، تا نیم ساعتی که آبنبات را یواش یواش میمکیدم، باعث شد بتوانم چشم هایم را ببندم. معادل دو ساعت خواب بود. داشت خوابم میبرد که از تریاژ زنگ زدند که ۲ تا مریض دارم. به هر سختی بود خودم را قانع کردم که از این احساس راحتی که به سختی به من دست داده بود، دل بکنم و به سمت اتاق معاینه بروم. با خودم میگفتم شغلت همین است و باید عادت کنی. از شما چه پنهان، در دلم هم به مریضی که ۴:۳۰ دقیقه صبح از خواب بیدارم کرده بود، ناسزا میگفتم. اکثرا این مریض های سرپایی صبح ساعت ۸ هم بیایند، طوری نمی‌شود. نمیشد امشب تایم خواب را برای من میگذاشتند؟

در همین فکرها بودم که به اتاق رسیدم. اکثر مریض ها رنال کولیک هستند یا کولیک صفراوی یا هم کرونا. دو مورد اول، اکثرا برای سونوگرافی می آیند. چون در بیمارستان ما عده ای رزیدنت کشیک هستند که ۲۴ ساعته سونوگرافی میکنند. اولی را دیدم. گفت خیلی معطلم مانده. جواب دادم که من معمولا در شیفت هایم برای خواب نمیروم. (در طول عمر ۲۳ روزه اینترنی منظورم بود) چون خودم هم کرونا گرفته ام، رفتم کمی بخوابم. گفتند آن شاءالله زود خوب میشوی. تشکر کردم. دست خط درخواست دکتری که برای سونو گرافی نوشته بود را نمی توانستم بخوانم. یکی کلیه و مجاری ادراری بود و دیگری رول آوت (= رد کردن) چیزی! شبیه آپاندیسیت هم بود، شبیه آدنکس هم بود. نمیدانم چرا آدنکس را قبول کردم و سونو رحم و ضمائم نوشتم! شاید چون دفعه قبل که سونوگرافی رول آوت آپاندیسیت نوشته بودم و کیست هموراژیک تخمدان درآمده بود، این ذهنیت را در من به وجود آورده بود که برای این خانم هم سونو رحم و ضمائم بنویسم. بالاخره دو ماه است درد دارد دیگر.

نفر دوم، دختر ۲۵ ساله دندانپزشکی بود که با پدرش آمده بود. اولین سوالش این بود که جایی خوانده است که uti (عفونت ادراری) در خانم هایی که سکس دارند اتفاق می افتد. اطمینان دادم که ربطی ندارد! خیالش کمی راحت شد. گفت که خواهرش هم پزشکی میخوانده و الان در آمریکا متخصص داخلی است. در دلم گفتم دست راستش روی سر ما. پدرش گفت که جوانی اش را برای usmle گذاشت. جواب دادم که ارزشش را داشته. احتمال uti و یا سنگی که گیر کرده و علائم ایجاد کرده را داشت. کمی برایش توضیح دادم و اینکه اگر هر کدام از این احتمالات باشد، با توجه به هرکدام چه آپشن های درمانی خواهد داشت. و البته که نظر اورولوژیستی که باید فردا ببیند، مهم تر از همه چیز است.

پ.ن: نوشتن این متن ۲۵ دقیقه طول کشید. مجددا گلودرد امانم را بریده. ولی باید منتظر بمانم تا این دو مریض بیایند و مرخص شان کنم بروند. دستور دارویی "آماده" رنال کولیک که برای اینترن ها گذاشته اند، مرا فرا میخواند که بتوانم حین ترخیص بنویسم:" بیمار با حال عمومی خوب، توضیح علائم هشدار و ارجاع به اورولوژیست از نظر سرویس اورژانس قابل ترخیص است."

* آپدیت یک ساعت بعد: یکی از مریض ها (اولی) آمد. سونو چیزی نشان نداد. در معاینه اش تندرنس نداشت. از درد گاهگاهی معده هم شاکی بود. با نسخه دارویی مرخص شد.

ولی مریض دوم نیامده؛ نسخه اش را نوشته ام. و منتظرم تا بیاید ترخیص شود:( دلم میخواهد بروم از سونوگرافی پیدایشان کنم، همانجا ترخیصشان را بنویسم و بروم بخوابم:( 

و گلودردی که امان نمیدهد ...