نصیحت میکنم خودم را

این هفته ، به مدت ۶ روز ۶ تا امتحان داریم. میکروب که سه واحدیه تموم شد امروز. فردا ویروس داریم و یک واحده و تصمیم گرفتم کلا حذف کنم و برم شانسی بزنم. اما نمونه سوالا رو که نگاه میکنم چقدر آسون اند، دلم نمیاد. از طرفی زبان تخصصی ۸ نمره است و سه واحده و قطعا تو نصف روز نمیتونم بخونم ... (ویروس هم ۲ نمره است)

به هر حال از خیر یکی باید بگذرم دیگه. ترجیح میدم از خیر ویروس بگذرم:/ و بشینم زبان بخونم.

نوشتم اینجا که وسوسه نشم برم ویروس بخونم:/ . دو نمره ارزششو نداره دختر. ۱۸ نمره دیگه هست و میتونی جبران کنی. از طرفی قراره کنفرانس هم بدی و یه نمره هم کنفرانس نمره داره. بشین زبانتو بخون دختر خوب. باشه؟ 

چگونه سوالی که بلدیم را غلط بزنیم!

سوال داده شباهت باکتری ها و یوکاریوت ها چیه (مربوط به جلسه اول بود و سوال خیلی ساده. چون نخونده بودم دقیق یادم نبود ولی میدونستم جوابو)

کلی ذوق کردم که آخ جون بلدم. تو غشاشونه دیگه. غشای یوباکتر ها و یوکاریوت ها شبیه هم بود، ولی با مال آرکی باکتر ها فرق میکرد.

رفتم سراغ گزینه ها. ولی خب گزینه لیپیدهای استری رو به طرز عجیبی خط زدم! گفتم این که نیست. بعد یه گزینه دیگه بود که فقدان موکوپپتید ها! اونو زدم! و همش تعجب میکردم گزینه درست چرا اینه! این چه پپتیدیه که نه تو یوکاریوت جماعت پیدا میشه نه تو باکتری:/ . هنوزم متعجبم چرا با وجود این همه ذوق که اینو یادمه، غلط زدم.


۴ تا غلط دارم از ۱۲ سوال که همه شون اینجورین:/ ...

#میکروب

جواب زنده بودنم مرگ نبود...



استرس خود را چگونه مدیریت کنیم:/

هفته بعد میان ترم داریم. 6 روز و 6 امتحان. کلی استرس گرفته بودم که خیلی از درسا رو شب امتحانی ام و وقت ندارم و فلان و ... .

بعد از خودم سوال کردم، خودم جان! تا حالا درسا رو چطور پاس کردی؟

خودم جان گفت که حتی اگه 20 روز برای یه امتحان فرجه داشتم، شب امتحان می خوندم! اصلا همین زبان یک، یادته صبح امتحان پا شدی یه یونیت خوندی؟

گفتم بهش عه آره یادته؟ چقدرم خوب دادم!

گفت پس زر نزن و با آرامش بخواب:)))))

مرد خونه ... نان آور خونه و ...

ولی مرد خونه بودنم خیلی سخته ها:))

داشتم از دانشگاه می اومدم که خواهرم زنگ زد گفت یه مدار الکتریکی ساده باید درست کنم و نمره بگیرم. گفتم چی لازمته؟ گفت تو چقدر خنگی! یه مدار ساده دیگه. یعنی چی که چی لازمه! بلد نیستی یه سرچ کن ببین چی لازمه. 

سرچ کردم دیدم باید سیم و کلید و لامپ و باتری و جا باتری و جا لامپی بخرم! 

رفتم لوازم الکتریکی فروشی ها. از هر کی پرسیدم گفتن ما نداریم. یکیشون گفت اینجاها هیچ چی پیدا نمیکنی. ما قطعات الکتریکی مثل LED و اینا داریم. لامپ کوچیک نداریم. آدرس یه پاساژ تو بافت های قدیمی شهر رو دادند. به هر بدبختی بود پیداش کردم:). وقتی وارد در پاساژ شدم از ذوق کلی عکس ازش گرفتم:))). غافل از اینکه بدبختی تازه داره شروع میشه

سه طبقه داشت پاساژه. دونه دونه مغازه هاشو گشتم و هر کدوم منو به مغازه ی دیگه ای ارجاع میدادن. یکیشون گفت اینجا به جایی نمیرسی. اینجا پاساژ جدیده(سال تاسیسش ۷۷ بودا!) از اینجا برو بیرون و پاساژ قدیم رو بگرد. در همین حال که داشتم دنبال درب خروج میگشتم، شانسی رفتم تو یه مغازه تا آدرس پاساژ قدیم رو بپرسم. مشکلمو گفتم و گفت برو مغازه روبرویی، عباس آقا داره. رفتم پیش عباس آقا. یه پیرمرد مهربون بود. وسایل مورد نیاز رو گفتم و بهم داد.

اما قسمت سختی پدر خانواده بودن، فکر میکنید این در به در دنبال وسیله گشتنه؟ خیر! قسمت سختش اونجاس که میدونستم یه لامپ مورد نیازه . یا میدونستم یه متر سیم کافیه ولی از ترس اینکه برم خونه و خواهرم بگه کمه و فلان، ۴ تا باتری خریدم، دو متر سیم، چهار تا جا لامپی و ... ! . از ترس اینکه بگه من خواهر (پدر) بدی ام!

یاد خودم افتادم. یاد بچگی هام که سر چیزای کوچیک چقدرر غر میزدم! . یادمه منم مدار درست میکردم، بابام رفت وسیله هاشو خرید و با کلی ذوق برام درست کرد و گفتم نه من اینو نمیخوام! بد درست کردی. بنده خدا رفت مغازه دوستش و یه مدار با چند تا لامپ و کلید برام درست کردن (لحیم کاری و اینام شده بود). کلی سیم و لامپ و باتری و اینام خریده بود که تمرین کنم تو خونه. بماند که مدار من تو مدرسه برگزیده شد( اونجا دیگه خودم درست کردم:دی) و رفتم منطقه و تو مسابقات آزمایشگاهی اول شدم و از اونجا هم رفتم استان و سوم شدم. تا حدی زحماتش جبران شد، ولی الان کم‌کم دارم استرسی که بابام اون موقع کشیده بود رو درک میکنم. سر اینکه بهترینا رو برام فراهم کنه. سر اینکه نکنه چیزی بخوام و نتونه برام بگیره. البته طوری نبوده که هر چی بخوام بهم بدن و لوس بار بیاما، بحث من یه چیز دیگه است.


مامان بودنم سخته. من معمولا گوشی دیر جواب میدم! و مامانم هربار کلی نگران میشه و گاهی هم بعدش کلی دعوام میکنه. امروز زنگ زدم خونه و خواهرم دیر جواب داد. اولش نگران شدم ولی بعدش که جواب داد میخواستم فحش بارونش کنم منتها دیگه خودمو کنترل کردم:دی


پ.ن : دو روز مامانم اینا نیستنا، سنگینی بار زندگی با یه بچه! (خواهرم) رو کاملا رو دوشم حس میکنم. رسما مرد خونه شدم:/ . هر بار که از دانشگاه میام زنگ میزنه کلی وسایل سفارش میده:/. بعدشم میگه تو بخر، پولشو از بابا میگیرم و بهت پس میدم. اما یادش میره و هزینه ها هم میفته روی کارت بدبخت من:/

برمیگردم

دلم تنگ شد برای وبلاگم:/

بر میگردم دوباره:))) ... ۲۴ ساعت نتونستم دووم بیارم:/

اگر بار گران بودیم و این صوبتا

سلام.

همه ی پستا رو عدم نمایش زدم.

احساس کردم نیاز دارم یه مدت نباشم تو این فضا .

ممنون از همه تون که خوندید منو و دنبالم کردید.

با اجازه

ترمک نامه(۴)

پنجشنبه هفته قبل یه کارگاهی بود برای منتور ها. آخرای کارگاه به هر گروه یه سناریو دادند تا role بازی کنیم. یکی از سناریوها درباره ترمکی بود که نگران این بود که بی سواد بشه:)) و به منتورش میگفت وقت کم میارم همه رفرنسا رو نمیتونم بخونم. 

میخوام تو این پست در این باره یکم بیشتر توضیح بدم. و روی سخنم با دانشجوهای پزشکی گرامیه:) چون با بقیه رشته ها آشنایی ندارم.

یه قانونی تو دانشگاه وجود داره :

برای نمره ی بالای ۱۸ و ۱۹ گرفتن در یک درس خواندن جزوه کافی است! مگر اینکه استاد بگه از رفرنس سوال میده.

یک انسان عادی و معمولی دانشجوی پزشکی برای اکثر دروس جزوه میخونه! و برای بعضی مباحث میره سراغ رفرنس. حالا این وسط ممکنه یه عده بیش فعال هم باشند که بشینن رفرنس رو مو به مو بخونن:))). که تعدادشون بسیار اندکه. حالا اینکه برید هارپر بخرید یا نه دست خودتونه:)) ولی از ما گفتن که می مونه رو دستتون. فوقش برای یکی دو تا مبحث خاص وقت میکنید هارپر بخونید که اونم میشه پی دی اف تکست بوکش رو خوند.

سوالی که اکثرا برای بچه ها پیش میاد اینه که اگه رفرنس نخونم بی سواد میشم! باید به این بچه ها گفت که سواد پایه ی شما در دوران علوم پایه کسب نمیشه:). تو علوم پایه فقط سعی کنید کلیات و اصول اساسی رو یاد بگیرید. شما بترکونی میتونی گایتون بخونی با گری:) و بیوشیمی هیئت مولفان. درسی مث جنین و بافت هم رفرنس بخونی هم چیز خاصی یادت نمیمونه. ولی خب برای امتحان باید خوند.


خلاصه که : رسالت من به عنوان یک ترم بالایی اینه که به شما بگم ترم اول خودتون رو اذیت نکنید:) . فکر نکنید مثلا فلان کار رو نکنید بی سواد می شید و بدبخت میشید و ... . خیلی حساس نباشید. ترم های بعد به این حساسیت های ترم اولتون و سخت گیری هاتون خنده تون میگیره:).

ترمک نامه (۳)

دوباره ارجاعتون میدم به پستی از وبلاگ خانواده برتر! بیشتر افرادی که تو این سایت نظر میدن سوگیری مذهبی دارند و ممکنه درست راهنمایی نکنن ولی سوالاتی که پرسیده میشه سوالات بدی نیستند.

این پست رو می تونید بخونید یا نخونید! سوالیه که یک دانشجوی دختر درباره دانشگاه و جوش پرسیده.

یکی کامنت گذاشته :

آفرین و صد باریکلا .... دقیقا همینه .... من به عنوان ی پسر برعکس بعضی پسرا که انتظار دارن خانمایی مثل شما از ی حدوحدودایی بگذرن به بهانه ی کمک در مباحث درسی ولی من شمارو تحسین میکنم .... همونا که بعضی از شما خانمارو اخمو و مغرور خطاب می کنن و میگن بدحجابا بیشتر به ما کمک می کنن به خودشون اجازه میدن بدترین فکرهارو در مورد اون بدحجابا داشته باشن و اونا رو با اسم کوچیک صدا بزنن .... دیدید دیگه توی یکی از پست ها یه آقا صراحتا گفت که بد حجابا واسه مشورت و دوستی خوبن ولی کسی به قصد ازدواج طرف اونا نمیره .... این یعنی یه توهین تلخ برای اون بدحجاب ... ی خورده از این سنگینی و نجابت خودتون رو به اون آرایش کرده های بدحجاب دوروبرتون هدیه بدید .... من متوجه نمیشم وقتی ی همچین خانم های خوب و باوقاری داریم چرا خودشون اخلاقای بد همدیگه رو به هم گوشزد نمی کنن .... تازه بعضیاشون به هم دیگه عقب افتاده و امل هم میگن ... شما خانما به خودتون هم رحم نمی کنید اون وقت به من چطور رحم می کنید .... امل و عقب افتاده دختریه که ببخشید ببخشید به راحتی خودش رو ملعبه ی دست چهار تا بی غیرت توی دانشگاه ( و غیر دانشگاه ) قرار میده نیشش بی دلیل تابناگوش بازه همیشه .... حیا رو قورت داده چه در طرز نگاه کردنش چه در برخورد هاش .... من خودم حاضرم از ی خانم مثل شما یه سیلی بخورم ولی هیچ وقت نه برای مسئله ی درسی نه خدابه دور برای ازدواج حتی سمت اون بدحجابا برم ....

 

چند تا نکته راجع به این کامنت میگم و صحنه رو ترک میکنم:) :

  • حجاب یک مسئله اعتقادی و شخصیه و شمای پسر یا دختر قرار نیست براساس حدود پوشش اسلامی یک نفر رو قضاوت کنید! اما خب چیزی که مسلمه اینه که آرایش غلیظ در محیط آموزشی نامتعارف می باشد! بازم نمیشه قضاوت کرد ولی خب دخترای عزیز لطفا با یک کیلو آرایش نرید دانشگاه:)
  • شما اگر سراغ جنس مخالف می رید تو دانشگاه، در ۹۹.۹ درصد موارد به قصد مشورت و کمک درسی یا گاها دوستی متعارف بین همکلاسی هاست. اینکه پسری میاد و از شما اشکال درسی می پرسه یا میگه بیا جزوه بنویسیم ولی قصد ازدواج نداره توهین به شما نیست:) ( من بی تقصیرم! تو این کامنت نوشته و دیدم دخترای مذهبی و گاها غیر مذهبی رو که فکر میکنند اگه با نامحرم بدون قصد ازدواج حرف بزنند، یه نوع توهینه به این افراد! البته ترم دو و سه دیگه راه می افتند)
  • وقار و سنگینی چیز خوبی هست اما اگه ممکنه تو روابط بین الهمکلاسی اندکی شل کنید:) و از همکلاسی هاتون فرار نکنید!
  • روزی سه بار باخودتون تکرار کنید تا جابیفته : همکلاسی جنس مخالف نیز انسان است!
  • راجع به سلام کردن! من خودم هنوز تو این مبحث یکم مشکل دارم:) ... خیلی به سلام دادن محاسبه گرانه نگاه نکنید! نه افراط و نه تفریط. قطعا هر بار که همکلاسی های هم جنستون رو دیدید سلام نمی کنید! این موضوع برای جنس مخالف هم صادقه ... یعنی عین هم جنستون رفتار کنید و خیلی خودتون رو اذیت نکنید! سلام و صبح بخیر و ... نشانه ادب است! اینم سه بار تکرار کنید!
فعلا همین نکات به ذهنم می رسه! و در پایان توجه شما رو به این فیلم آموزشی جلب می کنم:)
 
 
 

 

پ.ن : نتونستم یکی از فیلما رو حذف کنم. دو فیلم یکی هستن.

ترمک نامه (۲)

از اونجایی که نتونستم یه پست جامع درست کنم:|

تیکه تیکه هر چی به ذهنم برسه رو تو سری ترمک نامه منتشر میکنم.


راجع به دوستی ها :

ترم اول مثل اول ابتدایی نیست که اگه همون اول کار با یه نفر آشنا شدید تا آخر دانشگاه دوستتون بمونه و همواره بهش وفادار بمونید:| . دوستی ها توی دانشگاه بخصوص بین دخترها کاملا براساس منافع هست. توصیه ام به شما این هست که حسن نیت خودتون رو به دوستاتون ثابت کنید اما ازشون انتظاری نداشته باشید! و خودتونم به خاطر رفیق هاتون عقب نندازید. قرار نیس همه چیز رو به دوستاتون بگید و دوستاتون همه چیز رو به شما بگن. ممکنه شما برید و تو یه کانونی مرکزی چیزی فعال باشید. قبلش میتونید به دوستانتون بگید که فلانی! من فلان کار ها رو هم علاوه بر درس خوندن انجام میدم و یا میتونید نگید حتی ... خلاصه که بستگی به دوستانتون هم داره ... اگه اونا بچه هایی باشن که برای همه چیز شفافیت دارند شما هم شفاف باشید باهاشون(که خیلی کمند چنین دوستانی و همواره یه سری چیزا رو پنهون میکنند ) و اگر رو راست نیستند روراست نباشید شما هم!

دور خودتون پیله نکشید! و با همه در حد سلام و علیک در ارتباط باشید. گاهی اگه لازم شد از اکیپ بزنید بیرون و با آدمای جدید ارتباط برقرار کنید. بحث اینجا بحث وفاداری و خیانت نیس. شما دنبال افرادی می گردید که از لحاظ فکری به شما نزدیک ترند. و در واقع هدف از دوستی تو دانشگاه کمک به رشد همدیگه اس . افراد با طرز فکر مشابه بهتر میتونند به هم کمک کنند.

خیلی به دنبال حاشیه نباشید و سعی کنید با آدمایی که شبیه خودتون هستند بیشتر بگردید و وقت بگذرونید تا خیلی اعصاب خوردی نکشید. از دوران دانشجوییتون لذت ببرید فقط؛ که این فرصت ها دیگه به دست نمیان. 

ریزوریوس هستم:)

ریزوریوس به لاتین یعنی خندان ... اسم عضله ای در صورت هست که باعث خندیدن میشه؛عضله خندانی ... ریزوریوستون همیشه منقبض❤

اینجا سعی میکنم زندگی روزمره‌م رو ثبت کنم:)