- يكشنبه ۶ شهریور ۰۱
- ۱۹:۰۱
- ۱ نظر
و من همچنان احساس لوزر بودن دارم:(
پره رو هم دادم. با توجه به کلیدهای اولیه، ایشالا پاس میشیم این رو هم و به دنیای حمالیِ اینترنی وارد میشیم.
تنها تفریحم این بود که رفتیم دو تا مانتو تابستونی خریدیم. بله من برای تابستون مانتو نخریده بودم. خدا قسمت کنه سال بعد باید بپوشم:/
پدر مادرم میرن فردا شهرستان و تا اواخر شهریور بیکارم. البته، دنبال کارای پایان نامهم باید بیفتم. دیتا جمع کنم و اینا. و رادیولوژی چیزی بهمون یاد ندادن. باید بشینم این کتاب هرینگ رو بخونم. یه سری چیزا یاد بگیرم قبل از اینترنی. خدا از این اساتید مفت خور رادیو نگذره. اکسترن رو دانشجو حساب نمیکنند. با رزیدنتا میشینن سونو میبینن و هیییچ چی بهمون یاد ندادن.
خدایا، این چند روزم بهم توان بده بتونم بخونم، پاس شه این پره لعنتی هم.
۱۳ روز مونده به پره ...
هر روز بیشتر استرس میگیرم.
خیلی زیادن مطالب.
چند روز پیش یه گروه مشاوره دیدم به اسم همین وبلاگ تو اینستاگرام. خواستم از همین تریبون بگم صاحب این وبلاگ با این اسم جای دیگه ای هیچ فعالیتی نداره و هرگونه تشابهی، صرفا یه تشابهه:)
صاحب این وبلاگ که تا همین چند وقت پیش هشتگ علوم پایه میزد، سه شهریور آزمون پره اینترنی داره و چیزی براش نخونده تا حالا. از شما درخواست میشه براش آرزوی موفقیت کنید. روزهای تلخ و شیرینی رو گذرونده و الان ۲۴ سالشه. آخرین بخش استیجری رو در بخش جذاب نورولوژی (اعصاب) میگذرونه و از باسوادی بعضی اساتید به وجد میاد و بی سوادی و ع.ر.ز.ش.ی و خ.ا.ی.ه م.ا.ل بودن یه سری اساتید متعجبش میکنه. امیدواره که به سلامتی بگذرونه این دوران رو و پزشک بی سوادی نشه. بار سنگین این رشته رو دوشش حس میکنه. و بسیار متاسفه که تهش میشه دکتر سرماخوردگی:) و خب نمیخواد هم چشم بسته هم فقط راه رو ادامه بده! امیدوار بود که کاش حداقل تو جغرافیای بهتری زندگی میکرد. دلش پره ولی بیخیال. زندگی رو باید کرد:)
فعلا
دریافت
عنوان: می بوسمت
حجم: 2.44 مگابایت
از عشق از امید از فردا نمیترسی
میبوسمت در بین طالب ها نمیترسی
میبوسمت در گوشه ی مسجد نمی لرزی
در بین عطر وحشی سنجد نمی لرزی
میبوسمت در بغض و سوگواری ها
میبوسیام در گیر(و دار) انتحاری ها
می بوسیام در گیر(و دار) انتحاری ها
تو مومن استی و نمازت بوسه هایت است
تو فرق داری اعتراضت بوسه هایت است
در بین زخم و خون و تاول ها بگیر از لب
در بین شلیک مسلسل ها بگیر از لب
میبوسمت در بغض و سوگواری ها
میبوسیام در گیر(و دار) انتحاری ها
می بوسی ام در گیر(و دار) انتحاری ها
شعر: رامین مظهر - خوانش: غوغا تابان
پ.ن: عمیقا معتقدم آنچه که ملت ها رو به هم نزدیک میکنه، عشق و ادبیاتشونه.
آتش شدن زیر حجم تنت
با بوی تند پس گردنت
سنگینی چشم تو روی من
آثار چنگ تو روی بدن
جه میکنید؟
بیاید یکم حرف بزنیم🚶♀️
در نظر دارم یه کانال بزنم که گاهی توش ویس چت کنیم. نظرتون؟
من آدرس کانال رو میذارم، دلم که تنگ شد و وقتش بود، با هم حرف بزنیم. تو کانال میتونید با هم هم صحبت کنید.
امروز با روانشناسم دوباره حرف زدم. خیلی وقت بود به خاطر عید، باهاش صحبت نمیکردم. هزینه مشاورهش هم بالا رفته:)
از حس های بدی که به خودم دارم گفتم. از افکار suicidalم چیزی نگفتم. چرا؟ نمیدونم. حتی گفت اینکه وقتی کسی بهت ابراز علاقه میکنه، برات ارزشش میاد پایین هم از کمالگراییه. چون خودت رو دوست نداری، کسی که تو رو دوست داشته باشه رو هم دوست نخواهی داشت.
هر جلسه با هم مرور میکنیم که قرار نیست در همه زمینهها پرفکت باشم. متوسط بودن، بد نیست.
باید خودم رو با خودم مقایسه کنم و نه بقیه. مقایسه اساسا غلطه و ... .
اینا رو هرجلسه تکرار میکنیم.