- يكشنبه ۲۶ مرداد ۹۹
- ۲۱:۰۷
- ۱۷ نظر
گایز، دوست صمیمیم ازدواج کرده.
با آرزوی خوشبختی براش، چرا من به این بلوغ نمیرسم؟:(
گایز، دوست صمیمیم ازدواج کرده.
با آرزوی خوشبختی براش، چرا من به این بلوغ نمیرسم؟:(
چون بلوغ برای هر کدوم از ما یه شکله.. زمان بندی بلوغمون هم چرا نداره.. کلا خیلی چیزها جز دل سپاری و لذت هیچی نمیخواد.. دلیل، وقتی منتظرش نیستیم از راه میرسه !!
دارم حس میکنم که دوس داری به این بلوغ برسی
و حس من اشتباه نمیکنه ...........
عطف به جوابت به کامنت فتل فتلیان:
چرا فکر میکنی نمیتونی از پسش بربیای فاطمه؟ یعنی میدونی، خب منم الآن همین فکر رو دارم ولی با خودم فکر میکنم که شاید همۀ اونهایی ک ازدواج کردن هم قبلش اینجوری بودن. ما زندگی معمولی و شاید کممسئولیت خودمون رو داریم و به مسئولیتهای فردی و زندگی تکنفرهمون رسیدگی میکنیم، بعد با یک نفر آشنا میشیم و بهش علاقمند میشیم که میخوایم زندگی رو باهاش ادامه بدیم، و خب اون موقع، موقعی که یک انگیزۀ قوی داریم، میریم توی دلش و مسئولیتهای جدید رو هم میپذیریم و سعی میکنیم کارمون رو درست انجام بدیم.
منم امروز فهمیدم که دوتا از همکلاسیهامون با هم ازدواج کردن. اول فقط خوشحال شدم. ولی بعد به این فکر کردم که چقدر جفتشون توی این مسیر، بالا و پایین داشتن و خواهد داشت هنوزم، ولی همدیگه رو دارن و دوتایی از پسش برمیان. همونطور که احتمالا قبلش، برای رسیدن به این نقطه، سختیهایی کشیدن ولی مهم اینه که از پسش براومدن و الآن توی این نقطه هستن.
من مطمئنم کسی که این چیزها براش مهمه، یعنی بلوغ و مسئولیتپذیری و اینها، سعی خودش رو میکنه و نهایتا هم از پسش برمیاد. :)
برای من ولی شده،، عجیب هم شده،، فقطم با دلسپاری و لذت خالی که نبوده + پذیرش مسئولیت همه ی اونچه هست... یعنی خب بلوغ که به نظرم ته نداره.. من از دل همینی که دارم، یاد گرفتم چطور لذت بسازم و کیف و سرخوشی..
اما به هر حال وقتی با هم مخالفیم،، حرف دیگه ای نمی مونه..
امیدوارم اون بلوغی که مدنظرتونه،، زودتر از راه برشه..
اره خب
نمیگم بر نمیای ، من خودمم حتی دوس دارم به این بلوغه برسم زود تر
میگم یعنی باید براش اماده باشی
ازدواج واقعا مقوله پیچیده ای هست
کنار اومدن یا تظار به کنار اومدن و( درک کردن وکنار اومدن و داشتن خوشبختی) متفاوته البته
خب این مثل بقیه نبودنه بستگی به خیلی چیزای خودمون داره ، و فکر میکنم هر کس تو یه موردی هست که مثه بقیه نباشه (یه متفاوت بودن زیاد )
من خودم چیزی که برا همسر در نظر دارم (خانوادشون ) اینه که با یه قومیت هایی وصلت نکنم ولی واقعا این ارتباط با خانوادهه یار واقعا یچی دیگس🤦🏻♂️ فکر کن طرف از ایناس که تو میبینی بی خود ازش خوشت نمیاد ولی یه عمر باس باشون دم خور باشی 😑
اینکه از پس خودت بر بیای و... رو که نمیشه توی درس خوندن و این داستانا دید باید ببینی تو زندگی چه کاره ای
بعدشم به بلوغش هم که برسی واقعا باید واسه ادم اتفاق بیفته
هر جاده ای یه ابتدا و انتهایی داره و زندگی ما ادما هم اینجوری یه روزی متولد میشیم
بعد ازدواج و بعدش هم مرگگگگگ البته زیاد به زمانبدی گیرنده چون دست ما نیست ولی تلاش کردن برای بهتر بودن دست ماست
پس تمرکزت روی بهتر بودن باشه
آره خیلی هنرها میخواد، و حرف منم این نیست که الآن همهشون رو داری یا داریم. معتقدم بهوقتش، وقتی که واقعا قرار باشه رابطهت با افرادی به نام خانوادۀ همسر رو مدیریت کنی، یاد میگیری کمکم.
امیدوارم آخر و عاقبت همهمون به خیر ختم شه. :)
بسیار باهات مخالفم!
اول اینکه هر ازدواجی نشانه ب بلوغ رسیدن نیست...و اینکه این دید میتونه باعث شه فکر کنیم ازدواج یه مرحله حتمی از زندگیه.پس اون خانم یا اقایی که 30_40سالشه و موفق ترینه توی شغلش و زندگیش ولی ازدواج نکرده رو چی بگن بهش؟!نابالغ؟نه عزیزم
اینطور به قضیه نگاه نکن
سرعت زندگی هر کسی خاص خودشه
هروقت برای چیزی اماده باشیم انتخاب میکنیم که وارد زندگیمون شه
اینو هم منی گفتم که 80 درصد دوستهام متاهلن و حتی بچه هم دارن دوتا دوتا :)) اما صادقانه میگم هیچ وقت چنین فکری نکردم که چرا من نه.
خب مگه تا حالا امتحانش کردی که بدونی از پسش برنمیای؟! شاید چون همه چیزو خیلی ایده ال میخوای اینطور فکر کردی و واقعا توانا باشی براش
خیلی وقتا ممکنه اصل قضیه این باشه
از این دید هم نگاش کن
و اینکه ازدواج هم مثل بقیه مسائل زندگی تلخی های خودشو داره که وقتی توی اون تلخی ها قرار میگیری با خودت میگی کاش وقتی مجرد بودم بیشتر حال کرده بودم!بیشتر خوش گذرونده بودم
قدرش رو بدون :* امیدوارم هرچی بهترینه برات اتفاق بیفته به هرحال عزیزم