حشمت فردوس

امروز کلی برای حشمت فردوس گریه کردم. وقتی رفت سر قبر عاطی و گفت حتی پول ندارم کنار تو دفنم کنن ... یا موقعی که گفت اون روز داشتم به زنم فکر میکردم، به اینکه بدبختی من بعد از فوت اون شروع میشه.

و حالا فهمیدم چرا انقدر با حشمت فردوس همذات پنداری کردم و باهاش اشک ریختم. یاد پدربزرگم افتادم که چطور بعد از مرگ مادربزرگم داغون شد. یاد پدربزرگم افتادم که میگفت کاش زمین گیر میشدم، ولی اون زنده بود ... خیلی دردناکه از دست دادن رفیق ۵۰-۶۰ سالت که هر روز و هر شب رو باهاش سر کردی و زندگیتو باهاش ساختی.

علوم پایه هم تموم شد

بچه ها یادم رفت بگم دیروز ... پاس میشم و تمام:)

یعنی میشه؟

در چه حالم؟

دارم از استرس می میرم و حسم اینه که گاو بیشتر از من حالیشه:(

خدایا علوم پایه رو پاس شم ... فقط پاس شم ... یه نفس راحت بکشم ...

 

پ.ن : دعا کنید لطفا 

 

مثل یک ساختمان لب دریا نگرانم به کشش های بلند ابدی ...

:)

از لحاظ روحی نیاز دارم با یه نفر تلفنی حرف بزنم تا خالی شم. ولی متاسفانه چنین فردی رو ندارم تو مخاطبام:)))

تنهایی که میگن همینه، نه؟

نور را در پستوی خانه نهان باید کرد ...

دارم روزگار غریب قربانی رو گوش میدم و همچنان حسرت میخورم که چرا اون روز کنسرتش رو نرفتم:) ... البته این که خبر نداشتم هم بی تاثیر نیست:) بعدا از استوری های بچه ها فهمیدم:)

 

چه میکنم؟ میخونم، نمیخونم، میخونم، نمیخونم، نمیخونم و بازم میخونم!

یکی از نقاط ضعفم اینه که نمیتونم امتحانی بخونم:/ 

از همه بدتر فراموشیه. میگن طبیعیه و دوره کنی حتما باید! ولی عین آدم دوره نمیکنم که:/ وسط مرور کردن میرم یه درس دیگه و مبحث جدید میخونم و تهش از هیچ کدوم چیزی یاد نمیگیرم فکر میکنم:/

 

علوم پایه رو تموم کنم، یه نفس راحت بکشم، میشه واقعا؟

الان واقعا نه درست و حسابی استراحت میکنم و نه درست و حسابی میخونم

علوم پایه لعنتی

انقدر استرس دارم که نمیدونم چی بخونم و وقتی شروع میکنم، گریم میگیره:(

حس میکنم هر چی میخونم فایده نداره و قراره بیفتم:(

علوم پایه

خیلی دلم میخواد پست بذارم ... ولی نمیدونم چی بگم که ارزش گفتن داشته باشه:)

اما چه میکنم ؟ دارم درس نمیخونم! امروز ۲۱ مرداد ماه:) (ای وای الان یادم افتاد تولد دوستم دیروز بوده و تبریک نگفتم:/) . از این بگذریم، ۲۳ روز تا علوم پایه مونده و غلط خاصی نکردم. فی الواقع ترس دارم از درس خوندن. از اینکه یادم بره. از اینکه سوالا انقدر سخت باشه که نتونم جواب بدم! مهم ترین علت شروع نکردنم اینه. امیدوارم استرس مثبت بگیرم و بتونم بخونم:)

Mbti (هشدار: پست حوصله سر بر است)

دوستان سلام ... 

یه کانالی رو آنیابلایت معرفی کرده راجع به تیپ شخصیتی mbti . انقدر ذوق کردم که یه مقداریش رو با شما هم به اشتراک میذارم. تیپ من: intp

 

#INTP #ENTP #ENFP #ISFP #ISTP #ESFP #INFP #ESTP 

یا دیر از خواب بیدار میشن و وحشت زده میشن و تو ده دقیقه سریع آماده میشن 

یا زود از خواب بیدار میشن و انقدر لفتش میدن ک دیرشون بشه و بازم ده دقیقه‌ایی آماده میشن

 

[ #AgustD ✨: @FarsiMBTI]

 

#ENTP #ENFP #INFP #INTP 

تناقض عجیبی بین اینکه انتخاب کنن ک با مردم وقت بگذرونن یا ولشون کنن و برن بخوابن دارن و تناقض عجیبی هم بین ول کردن آدما با حماقتشون یا توضیح دادن براشون و قانع کردنشون دارن

 

[ #AgustD ✨: @FarsiMBTI]

 

#INTP

آی ان تی پی: میخوام برم فیزیک کوانتوم و نجوم و ستاره شناسی بخونم و یه زبون و ساز جدید یاد بگیرم و یه کتاب بنویسم و....

 

همچنین آی ان تی پی: از رو تختم بلند نمیشم مگه اینکه خونه آتیش بگیره 😐

 

[ #moonfloweR 🦉- @FarsiMBTI 

 

#INTP

وسط مکالمه یهو یه چیزی از بحثی که یک ساعت پیش شده بودو خیلی بی ربط میگی چون داشتی تمام مدت بهش فک میکردی.

 

[ #moonfloweR 🦉- @FarsiMBTI ]

 

#INTP

حتی وقت گذروندن بیش از حد با بهترین دوستاشون هم براشون خسته کننده میشه.

 

[ #moonfloweR 🦉- @FarsiMBTI ]

 

#INTP 

مردم فک میکنن intp ها بحث میکنن تا بگن حق با منه ولی در واقع بحث کردن براشون یکی از روش های یاد گرفتنه.

 

[ #moonfloweR 🦉- @FarsiMBTI ]

 

#INTP

همزمان به همه چیز و هیچ چیز علاقه مندن

 

[ #moonfloweR 🦉- @FarsiMBTI ]

 

#INTP , #ISTP

 

دردودل هایِ عاطفی ای ک ب اونا گفته میشه رو درک نمیکنن

 

[ #Virgo 🃏 - @FarsiMBTI ]

 

 

فعلا همینا رو داشته باشید:دی 

نی نی درمانی

امروز بعد از کلاس آناتومی خوابیده بودم و بیدار نمیشدم! انقدر خسته بودم که دلم میخواست یه روز کامل بخوابم.

تنها چیزی که میتونست منو از خواب بیدار کنه، شنیدن صدای دختر کوچولوی همسایه بود. اومد، کلی بازی کردم باهاش، فیلمشو گرفتم، لاک زدم به دست و پاهاش، آهنگ باز کردم رقصید و ... . تا حد امکان سعی میکردم بخورمش^__^ ولی فشار که میومد به بدنش، فرار میکرد:( . هنوزم مزه ش زیر دندونامه:)) ... سر تا پاشو بوسیدم و خوردم:) (زیاد اجازه نمیداد متاسفانه).

شبم رفتیم خونه یکی از فامیلا که یه نی نی ۷ ماهه دارند. نی نی شون داره راه رفتنو یاد میگیره. چند دور خونه شونو تاتی تاتی کردیم با هم که تهش خسته شد و نشست^__^ . بعدشم تو بغلم بود و می چرخوندمش. 

امروز با وجود این بچه ها یکی از بهترین روزهای زندگیم بود. ساعت سه نصف شبه و از ذوق و شوق فکر کردن به امروز خوابم نمیبره! 

میدونید چیه؟ بودن با این فرشته های کوچولو، همه ی غم و استرس آدم رو میشوره میبره. 

ریزوریوس هستم:)

ریزوریوس به لاتین یعنی خندان ... اسم عضله ای در صورت هست که باعث خندیدن میشه؛عضله خندانی ... ریزوریوستون همیشه منقبض❤

اینجا سعی میکنم زندگی روزمره‌م رو ثبت کنم:)