- جمعه ۲ فروردين ۰۴
- ۱۸:۱۱
- ۰ نظر
به سانِ نَقبی که دنبال-روی امتداد آن می شوی
نقبی که خود در نقب-راهِ دیگری ست
در ژرفای میان-تهیِ یک مَغاک
که هرگز نور خورشید را به خود ندیده است!
همانند پاشنۀ دری که
در یک رؤیای نیمه-از-یاد-رفته می چرخد
همچون آب-چین ها و ریزموج هایی که
از بابت پرتاب یک سنگ ریزه اندر مَسیلِ یک نَهر متولد می شوند
.
دَوار به سانِ گردشِ حلقه ای دُورادُورِ یک مارپیچ
چونان چرخی در حصار چرخۀ دوران
بدون هیچ گونه آغاز و پایان
به روی یک دوکِ نخ ریسیِ همیشه و پیوسته گَردان
همان سان که تصاویر پس از لف، نَشر می شوند و پس از پیچش، گسترش ...
همچون حلقه هایی که
در آسیاب های بادی ذهن، یاد و ضمیر خود می یابی
Like a tunnel that you follow
To a tunnel of its own
Down a hollow to a cavern
Where the sun has never shone
Like a door that keeps revolving
In a half-forgotten dream
Like a ripples from a pebble
Someone tosses in a stream
.
.
Round Like a circle in a spiral
Like a wheel within a wheel
Never ending or beginning
On an ever-spinning reel
As the images unwind
Like the circles that you find
In the windmills of your mind
.