امروز یکی از کلاس های عملی که استاد بسیار بی ملاحظه ای داره (از اینا که الکی کلاس رو طول میدن، مثال های گاها نامربوط میزنن و ... ) چند تا از بچه ها داشتن با گوشی بازی میکردن یا با هم حرف میزدن. البته نه تنها اون چند نفر ، تقریبا هیچ کس گوش نمیداد. استاد اون دو نفرو بیرون انداخت و گفت به همتون نمره منفی میدم. من حاضر بودم و هستم این درسو بیفتم! ولی تا ساعت ۶ تو دانشگاه نمونم. اما مجبورا نگه میداره. کلی هم خوشحال شدم و جمع کرده بودم که برم ... دخترا شروع کردن که استاد بزرگواری کنین و فلان ... نماینده مون هم که از ترم اول فقط داره جون میکنه برای ورودی جزو اون شلوغ کننده ها بود اما استاد اونو بیرون ننداخت(درجه شلوغیش پایین تر بود). بعد این دختر با صدای بلند رو کرده به نماینده میگه کسایی که با گوشی بازی میکردن پاسخ گو باشن:/ و کلی هم به استاد گفت که به خاطر ما! کل کلاسو ببخشید(طرف هم سهمیه است هم پردیسه. میخوام بگم فقط خودشو تو چشم میکنه . هیچ چیز خاصی هم نیس).

این رفتار هاش واقعا دیگه غیرقابل تحمل شده ... از ترم سه که ازدواج کرده دیگه خودشو جدا و بالاتر از ما میدونه. رفتارش کاملا تغییر کرده. خیلی تهاجمی تر شده. قبل از شوهر کردن همش میخواست با پسرا همگروهی بشه و ... که شاید با یکیشون ازدواج کرد. الان که دیگه به هدفش رسیده و خیالش راحته! خیلی از بالا به پایین نگاه میکنه. قضاوت کردن خیلی کار بدیه. اما این تغییر ۱۸۰ درجه رفتار بعد از ازدواج معتی دیگه ای جز این میتونه داشته باشه؟ 

دلم برای نماینده مون میسوزه ... از صبح انقدر دوندگی کرد برای بازدیدی که از یکی از آسایشگاه های شهر داشتیم:(( . تهشم هیچ کس پشتش نیس و منافع خودشون رو ترجیح میدن. این همه جور ما رو کشیده. حالا چی میشه یکبار هم ما جور اونو بکشیم؟

پ.ن : پ.ن رو که نوشته بودم حذف کردم. فکر کردم گفتنش درست نیس