ولی من انقدر بی جنبم که با اینکه بیشتر از یک ماهه که با دوستم قهرم، دلم براش تنگ میشه:( ... حقیقتش باورم نمیشه ... چی شد که اینطوری شد. باید اون موقع که گفتم بهش بیا گروه فیزیوپات با هم باشیم و سرد جواب داد میفهمیدم ... 

میدونید چیه؟ از ترم اول با هم درس خوندیم و کنار هم بودیم همیشه ... برام باورش سخته که یهو سر برداشتن جزوه هاش دیگه جواب تلفنم رو نداد! 

گوشیمو که نگاه میکنم ، عکسامون ، چت هامون ، پروفایل واتس اپش که هنوز عکس ۴ نفره مونه که اون روز با بچه ها رفتیم املت بزنیم ... همه شون این سوالو تو ذهنم پر رنگ میکنن که چطور شد که اینطوری شد ...

پ.ن۱ : بد تر از صد تا شکست عشقی ضربه خوردم:/ . اوایل که قهر بودیم ، همش حس میکردم چیزی کمه. اون یکی دوستم هم دیگه به حرف اومده بود و میگفت همش چشمت دنبال اینه کجا میره، کجا میاد و اصلا بودن منو نمیبینی! فقط نبودن اونو میبینی ... بهتر شدم ولی خب خیلی سخته برم بوفه و ببینم اونم هست و برم جایی که اون نیست:(

پ.ن ۲ : حقیقتش اولین باره که با یه دوست صمیمی قهر میکنم . من دوستای خیلی کمی دارم ولی اون دو سه تا دوست نزدیکم رو خیلی دوست دارم:( . طول میکشه تا عادت کنم یه غرببه است:(